حتما این سوال براتون پیش اومده که :” آیا حتما باید برای برنامه ریزی تحصیلی پیش مشاور بریم؟” حقیقت اینه که مشکل از برنامه ریزی ما نیست و به هیچ وجه یه مشاور نمیتونه بهتر از خودمون برای ما برنامهریزی کنه. درواقع اصلا مشکل از خود برنامه نیست. اکثر ما میتونیم روزمون برنامه بریزیم. بعضا حتی برای مطالعهمون برنامهریزی هایی میکنیم که مو لای درزشون نمیره، و اگه اجرا بشن باید روی همه دروسمون مسلط باشیم؛ ولی چرا تقریبا هیچوقت این اتفاق نمیفته و این برنامهها اجرا نمیشن؟( بله، دیگه حتما تا الان هسته اتم رو شکافتید و متوجه شدید که مشکل از اجراس، نه خود برنامه!!)
توی این مقاله میخوام درمورد یکی از مهمترین اصولی صحبت کنم که اگه ازش استفاده کنیم نه فقط توی برنامه مطالعاتی بلکه توی کل زندگیمون میتونیم یه تحول اساسی ایجاد کنیم. اصلا نترسید اصلا موضوع سخت یا پیچیدهای نیست. خیلی هامونم احتمالا به گوشمون خورده باشه ، قانون “بیست هشتاد” یا “اصل پارتو”.
این قانون میگه که همیشه ۸۰ درصد از نتیجه ای که میگیریم، فقط حاصل ۲۰ درصد از تلاش هامونه!!! کارخونه ای رو تصور کنید که ۱۰ تا محصول تولید میکنه. مدیر عامل این کارخونه بررسی میکنه و میبینه ۸۰درصد سود خالصی که داره فقط ناشی از دوتا محصوله خاصه! حالا به نظرتون اون کارخونه باید به همین مسیر ادامه بده؟ آیا عاقلانه تر نیست که بجای محصولات دیگه زمان و هزینهشو روی همون دوتا محصول پرسودش سرمایه گزاری کنه؟ توی زندگی هم همینطوره ؛ شاید کاملا عجیب به نظر برسه که ۸۰ درصد از کار هایی که میکنیم تقریبا وقت تلف کردنه. (شاید شاکی بشید و بگید که ما که همش مشغولیم، وقت تلف کردن چیه؟! آقا درست صحبت کن !!!) ولی در واقع باید بگم که بله!!! هر کاری که بکنیم غیر از اون کار اصلی ای که باید انجامش بدیم صرفا وقت تلف کردنه! کار اصلی ما چیه؟ همون دوتا محصول کارخونه! همون ۲۰ درصدی که ۸۰ درصد نتایج مارو شامل میشه. درواقع اصل برنامه ریزی تعیین اولویته. اون کار یا کار هایی که فعالیت های اصلمون هستن رو شناسایی کنیم و توی برناممون به عنوان اولین درس قرارش بدیم و اول از همه بریم سراغش! دقیقا مشکل برنامه ریزی ما اینجاست.
این فعالیت اصلی ، این غول بی شاخ و دم، معمولا همیشه همون درسیه که خیلی باهاش حال نمیکینم و توش مشکل داریم. معمولا هم ترجیح میدیم که اول بریم سراغ درسای دیگه که راحت تریم باهاشون و این درسو عقب بندازیم. و خب مشکلمون سر جاش میمونه. به قول آقای برایان تریسی فرض کنید که قراره فردا چند تا قورباغه رو بخورید! (چون ما آدمای تنبلی هستیم کار کردن رو اینقدر زیبا تشبیه کرده!!!). اولین غوراغه ای که قراره بخورید باید زشت ترین و بزرگترین قورباغه موجود باشه. وقتی ما این قورباغه رو بخوریم دیگه خوردن قورباغه های کوچیکتر برامون سخت نیست. تو برنامه هم همین داستان برقراره. اگه سخت ترین و ناخوشایند ترین درس یا کار رو اول انجام بدیم دیگه انجام بقیه کار ها برامون راحته.

اینو یادمون باشه سخت ترین قسمت یک کار شروع اون کاره! وقتی سختترین کار رو همون اول شروع کنیم و کم کم درگیرش بشیم ، همینطور که جلو میریم و اون کار انجام میشه همینطور روحیه و انگیزه میگیریم و احساس عزت نفس خیلی زیادی میکنیم و تا اخر روز با بازدهی چند برابر کارای دیگه رو انجام میدیم. حالا اگه طبق معمول بگیم فعلا حسش نیست و بریم سراغ کار های کوچیکتر و کم اهمیت تر اون کار بزرگ روی دوشمون سنگینی میکنه و استرس نرسیدن بهش آزارمون میده و بازدهیمون به شدت پایین میاد. اون کار سخت همون ۲۰ درصدیه که راجع بهش صحبت کردیم. با اجرای همین یک اصل میتونید روز به روز شاهد رفع شدن نقطه ضعف هاتون باشید. اینم بگم که ایجاد هر عادت جدید یا از بین بردن یک عادت قدیمی یکم زمانبره ولی بعد از یک مدت که این کار رو انجام دادید کمکم عادت میشه و ناخودآگاه همون اول میرید سراغ سختترین کار و درواقع “قورت دادن قوراغه” تبدیل میشه به “هلو برو تو گلو” و ازش لذت میبرید.